anisaanisa، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره

شیرینی زندگی ما

بازی وبلاگی هر کی دوست داره بیاد بازی

  لبخند تو که قاب می شود درنگاه من دلم می لرزد ازاین همه عظمت کودکانه ات! تقصیرتو چه بوده؟ که حالا دراوج کودکی ات قرض داده ای به دنیا،شیطنت هایت را تاببینی کی می رسد که جبران مافات کنی… چه تناقض عجیبی دا رد!!! لبخندزلال لب هایت و نگاه کدر چ شمهایت… من به تو وخدایت ایمان دارم ؛ می دانم اگردست به دست هم دادید ...
20 اسفند 1391

این روز های ما سه نفر

نفسک مامان بازم یه چند وقتی هست که نتونستم واست بنویسم دخترک قشنگم روزای آخر سال کلی همه چیز در هم و شلوغ مامان این چند وقت همش درگیر کارای اداره بود و بیشتر روزا رو مجبورم ساعت 6  صبح بیام تا کارا تموم بشه اما عزیز دلم بودن با تو شیرین زبونیات حسابی خستگی و از تنم در میاره ازاتفاقای این چند وقت بگم اولین روز مهدت که واسه اینکه با محیطش آشنا بشی و مامان ببینه که تو مهد چیکار می کنی و میتونی قبولش کنی رفتیم  خدا رو شکر تونستم مهد کودک خیلی خوبی که نزدیک محل کارم هست و میتونم هر وقت دلم خواست بهت سر بزنم و پیدا کنم و ثبت نامت کردم ایشالا از بعد از تعطیلات عید میری از قبلش انقد که باهات راجبش حرف زده بودم ذهنیت خوبی داشت...
19 اسفند 1391
1